iklmp
 
نویسندگان
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
پیوندهای روزانه
لینکی ثبت نشده است

خلاقیت رفتن یک راه نرفته است. از هیچ، چیزی آفریدن و خلق کردن است. وقتی نمایشنامه‌ای نوشته می‌شود، نویسنده خلاقیت خود را به کار برده است. در نمایش خلاق، گروه اجرایی به خصوص کارگردان و طراحان تا حدودی ورای آنچه که نوشته شده حرکت می‌کنند و برای بهتر شدن آن، کارهایی را با نمایشنامه انجام می‌دهند که نویسنده به آن‌ها فکر نکرده است.

دکتر مسعود دلخواه دارای مدرک دکترای تخصصی تئاتر از آمریکا و هم‌اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس است. بازبینی و داوری جشنواره‌های تئاتر دانشگاهی، تئاتر ماه و تئاتر رضوی، برگزاری کارگاه‌های بازیگری، کارگردانی و نمایشنامه‌نویسی در تهران و سایر استان‌ها، بخشی از فعالیت‌های دیگر دکتر دلخواه می‌باشد. همچنین دکتر دلخواه ترجمه‌ی "هملت را در ده دقیقه بخوانید" نوشته‌ی "تام استاپارد" را نیز در کارنامه‌ی فعالیت‌های علمی خود دارد.

خلاقیت در هنر چه تعریفی دارد؟
مساله خلاقیت در واقع محدود به حوزه هنر نمی‌شود، در همه عرصه‌های علمی و فرهنگی و هنری خلاقیت جایگاه والایی دارد. از نظر من، تعریف خلاقیت این است: رفتن یک راه نرفته و یا رفتن یک راه رفته با نگاهی نو. این تعریف که بسیار هم کلی به نظر می‌رسد شامل انواع خلاقیت‌ها می‌شود. وقتی که ما مصداق این تعریف را می‌خواهیم در حوزه هنر و نمایش پیدا کنیم مثل این است که بخواهیم یک اثر یا نمایشی را توسط بداهه‌سازی و یا بر اساس یک داستان و یا یک طرح، خلق کنیم که قبلا وجود نداشته و یا چاپ نشده است.
مسلما شما از شناخته‌ها به سمت ناشناخته‌ها حرکت می‌کنید و اینجاست که راهی را که کسی نرفته شما میروید و مسلما کشفیاتی در این راه صورت می‌گیرد که قبلا صورت نگرفته بوده است. همین‌طور وقتی که یک نفر در حوزه نقاشی به شیوه‌ای که تاکنون متداول نبوده نقاشی می‌کند یا در عرصه شعر به نوعی از فرم و شکل هنری می‌رسد که قبلاً کسی به آن شکل شعر نگفته است. همه این‌ها می‌شود رفتن آن راه نرفته و جدید. راه دیگرش هم رفتن یک راه رفته با نگاهی نو است. لزومی ندارد که ما حتماً خلاقیت را به راه‌های ناشناخته محدود کنیم و شیوه‌هایی که تاکنون اجرا نشده را تجربه کنیم. ما می‌توانیم نمایشی را -مثلا یکی از نمایش‌های تعزیه را- به گونه‌ای اجرا کنیم که تاکنون به آن شکل اجرا نشده است. تعزیه مطمئنا از وقتی که بوجود آمده است بارها اجرا شده و از جنس رفتن یک راه نرفته نیست، اما ما اجرا را طوری تنظیم می‌کنیم که یک نگاه تازه به مخاطب منتقل کند. اینجا هم خلاقیت هست.
از آنجا که زمان عوض شده و نوع مخاطب ما تغییر کرده و نسل‌های جدیدی آمده‌اند، به جای اینکه بیاییم همان چیزهایی که طی سالیان دراز تکرار شده را انجام بدهیم ما هم می‌آییم با یک نگاه نو، این نمایش را اجرا می‌کنیم و این می‌تواند یک نمایش خلاق شود؛ یا مثلاً یکی از آثار شکسپیر را که بارها در طول چند قرن اجرا شده مثل نمایش هملت، یکی می‌آید روی مسائل فلسفی آن تاکید می‌گذارد، فرد دیگری روی مسائل اجتماعی و دیگری روی مسائل فردی که بارها اجرا شده. ولی اگر کارگردانی بیاید نمایشنامه را با یک دید جدید و تازه که تا به حال کسی به آن فکر نکرده اجرا کند، این رفتن یک راه رفته با نگاهی نو است. یعنی یک نمایشنامه که بارها اجرا شده حالا فردی آن را با یک نگاه نو و برداشت جدید و دریافت تازه مطرح می‌کند. اینجاست که بطور خلاصه من تعریف خلاقیت را چنین بیان می‌کنم، خلاقیت در حوزه‌ی هنر عبارتست از: رفتن یک راه نرفته و یا رفتن یک راه رفته با نگاهی نو.

تاریخچه‌ای از نمایش خلاق برای خوانندگان ما عنوان کنید؛ اینکه چگونه بوجود آمد، بانیان آن چه کسانی بودند و از چه زمانی بصورت علمی و گونه‌ای از تئاتر با آن برخورد شد؟
وقتی گفتیم تعریف خلاقیت رفتن یک راه نرفته است، می‌شود گفت که از هیچ، چیزی آفریدن و خلق کردن است. در حوزه نمایش هم همواره تمام نمایشنامه‌نویسانی که اثری را نوشتند از یونان و روم باستان همه هنرمندان خلاقی بودند. نمایشنامه‌های این‌ها عموماً بر اساس قصه‌ها، افسانه‌ها و اساطیر نوشته می‌شد و خلاقیتشان در این جهت به کار می‌افتاد که آن‌ها را دراماتیزه کنند و در واقع به شکل نمایشنامه درآورند. آن‌ها همه خلاق بودند اما فکر می‌کنم منظور شما مربوط به دوران مدرن باشد که در حوزه تئاتر ما می‌توانیم خلاقیت نمایشی یا نمایش خلاق را تا حدودی به تئاتر تجربی پیوند دهیم؛ این به آن معنا نیست که قبل از آنکه چیزی به اسم تئاتر تجربی مطرح شود خلاقیت وجود نداشته است. همیشه خلاقیت وجود داشته، از همان زمان که انسان‌ها هزاران سال پیش نقش‌هایی روی دیوارهای غارها می‌کشیدند این خلاقیت بوده است.
در دوران مدرن و در حوزه‌ی تئاتر و نمایش، بویژه کارگردانی و بازیگری، می‌توان گفت که "مایرهولد" در واقع پدر تئاتر خلاق و تجربی است. البته این به آن معنا نیست که کارگردان‌های قبل از او یا هم دوره او کارگردانان خلاقی نبودند، خلاقیت‌ها متفاوت بوده است. اما امروزه ما می‌گوییم نمایش خلاق، تئاتر خلاق، بازیگری خلاق، وقتی اسم این‌ها را می‌آوریم یعنی اینکه یک سری از شیوه‌ها و معیارهای گذشته را به چالش کشیدن و "مایرهولد" این کار را کرد یعنی برخلاف جریان تئاتر استادش "استانیسلاوسکی" حرکت می‌کرد که یک هنرمند واقعگرا بود اما در نوع خودش خلاق هم بود.
"مایرهولد" بر خلاف او حرکت کرد و شیوه "بیومکانیک" را مطرح کرد که می‌توان گفت اگر به تاریخچه تئاتر خلاق در دوران مدرن بپردازیم، با "مایرهولد" شروع شد و همین‌طور که جلو می‌آییم کسانی مثل "آنتونن آرتو"، "برشت" و... و بعداز آن کسانی مثل "گروتوفسکی"، "پیتر بروک"، "آرین منوشکین"، "رابرت ویلسون"، همگی در حوزه تئاتر کارهای بسیار خلاقی را بوجود آوردند؛ بطوری که مسئله‌ی نمایش خلاق و بازیگری خلاق به شکل علمی مطرح شد.
شاید بتوان گفت در قرن بیستم مهمترین کسی که به تئاتر خلاق روی آورد، به دنبال راه‌های نرفته رفت و از طریق ناشناخته می‌خواست به ژرفای روح و طبیعت انسان دست پیدا کند، "گروتوفسکی" بود که با شیوه‌های بسیار جدید و خاص، بازیگرها را از حد و مرزهایی که قبلاً داشتند فراتر برد و بازیگری خلاق حقیقتاً معنا پیدا کرد.

نمایش خلاق چیست؟ و عنصر خلاقیت چگونه می‌تواند در این‌گونه از نمایش نمود پیدا کند؟ آیا خلاقیت در انواع دیگر نمایش کمتر است یا شکلی متفاوت دارد؟ آیا خلاقیت در نمایش خلاق شیوه و تکنیک خاص خودش را دارد؟
ما وقتی از نمایش و تئاتر صحبت می‌کنیم راجع به یک هنر ترکیبی صحبت می‌کنیم. هنری که در آن نویسندگی، کارگردانی، بازیگری، طراحی و موسیقی، همه این‌ها نقش دارد. نقاشی و مجسمه‌سازی به نوعی می‌توانند در این هنر نقش داشته باشند. در نتیجه وقتی نمایشنامه‌ای نوشته می‌شود، نویسنده خلاقیت خود را به کار برده است. حال اگر گروه نمایشی که شامل کارگردان، بازیگر و طراحان می‌شود این نمایشنامه را دقیقا همانطور که نوشته شده، طبق نظریات نویسنده، عینا به روی صحنه بیاورند، می‌توان گفت که خلاقیت خاصی به کار نبرده‌اند، چرا که اگر گروه دیگری بخواهد آن کار را انجام دهد و آن را عین نظر نویسنده به روی صحنه بیاورد باز مثل همان اولی می‌شود. پس تفاوتی بین این هنرمندان در واقع وجود ندارد. اما اگر نمایشنامه‌ی نوشته شده را شما بخواهید به روی صحنه بیاورید، اینجاست که کارگردان از خلاقیت خودش می‌تواند به اجرا اضافه کند، یعنی اینکه آنچه را که نویسنده به شکل مبهم و یا ناقص ممکن است مطرح کرده باشد در صحنه کامل و شفاف کند. کارگردان می‌تواند آنچه را که نویسنده فراموش کرده به آن اشاره کند و روی صحنه بیاورد و می‌تواند با نشانه‌گذاری‌های بصری و صوتی تاکیدهای خاصی بر بعضی از بخش‌های نمایشنامه بگذارد.
اینجاست که می‌گوییم کارگردان در حوزه نمایش، خلاقیت به خرج می‌دهد و نمایش را به نمایشی خلاق تبدیل می‌کند و در این صورت است که اگر دو کارگردان یک نماشنامه‌ی واحد را کارگردانی کنند ما می‌توانیم دو اجرای متفاوت ببینیم، چرا که در هر کدام خلاقیت کارگردان‌ها دخیل است و اجراها را متفاوت خواهد کرد. درنتیجه تفاوت یک نمایش خلاق و یک نمایش معمولی که ضرورتا خلاقیت خاصی در آن بکار نرفته، همین است که در نمایش خلاق، گروه اجرایی به خصوص کارگردان و طراحان تا حدودی ورای آنچه که نوشته شده حرکت می‌کنند و برای بهتر شدن آن، کارهایی را با نمایشنامه انجام می‌دهند که نویسنده به آن‌ها فکر نکرده است. در نتیجه اینجاست که ما می‌گوییم این نمایش به یک نمایش خلاق تبدیل شده است.

آیا نمایش خلاق بر اساس نمایشنامه و طرح داستانی شکل می‌گیرد و در قید و بند نمایشنامه‌ای از قبل نوشته شده است و یا در طول تمرین کامل شده محدود می‌شود؟
هر دو در واقع. یعنی یک نمایش می‌تواند کاملا در چارچوب یک نمایشنامه‌ای که از قبل نوشته شده است قرار گیرد یا بر اساس یک طرح داستانی شکل بگیرد و گروه اجرایی آن را اساس قرار دهند یا حتی می‌تواند کاملا در طول تمرین‌ها و با بداهه‌پردازی شکل بگیرد، یعنی به صورت هر دو شکل وجود دارد.

عنصر بازی در نمایش خلاق چه جایگاهی دارد؟ نمایش خلاق چه تعریف و نگرشی از بازی ارائه می‌دهد؟
شما وقتی که یک نمایش معمولی را طبق آنچه که نوشته شده اجرا کنید و همین‌طور بخواهید تمام قواعدی را که قبلا در اجرای آن نقش‌ها در نظر گرفته می‌شد رعایت کنید، خلاقیت خاصی در بازی ایجاد نکرده‌اید. وقتی بازیگر شخصیت‌ها را تا حدودی متفاوت با آنچه که قبلا اجرا شده بازی می‌کند، در واقع در مسیر بازیگری خلاق قدم می‌گذارد. چرا که او دارد از خودش مایه می‌گذارد و خلاقیت خودش را به نقش اضافه می‌کند. به خصوص در نمایش خلاق از آنجا که بازیگر خیلی وقت‌ها در واقع با بداهه‌پردازی، چیزهایی را از خودش بروز می‌دهد که می‌تواند آن نقش را کامل کند. به ویژه در نمایش‌هایی که متن آن بطور کامل نوشته نشده، بازیگر جایگاه بسیار مهم و نقش اساسی دارد که این نمایشنامه مسیرش به کدام سمت می‌رود. در کارهای بداهه‌سازی بازیگران هستند که با راهنمایی کارگردان، نمایش را در طول تمرین‌ها می‌نویسند و کامل می‌کنند؛ پس بازیگر جایگاه بسیار مهم و حساسی در خلق نمایش خلاق دارد.

بداهه‌پردازی تا چه حد در روند نمایش خلاق موثر است؟ و اجراگران چگونه به این توانایی دست می‌یابند؟
البته در نمایش خلاق شیوه‌های مختلفی وجود دارد و هر کارگردانی با شیوه و خلاقیت‌های خاص خودش عمل می‌کند، مثلا بازیگران "گروتوفسکی"، در حد بسیار بالایی در خلق لحظه‌ها و صحنه‌ها تاثیرگذار بودند. بداهه‌سازی یک عنصر بسیار مهم در روند تمرین‌ها محسوب می‌شد؛ در حالی که برای بعضی از کارگردان‌ها مثل "رابرت ویلسون"، خلاقیت خودش به خلاقیت بازیگرهایش می‌چربد. یعنی از بازیگرها استفاده می‌کند تا طرح‌هایی که در ذهن خودش هست و بسیار هنری و خلاق هستند را به واقعیت برساند.
برای همین می‌توان گفت با توجه به شیوه‌های مختلفی که در یک نمایش خلاق هست، بازیگران و بداهه‌سازی‌ای که انجام می‌دهند می‌تواند در درجات مختلف اهمیت پیدا کند. در همه کارهای خلاق، بداهه‌سازی ضرورتا مهم‌ترین جایگاه را ندارد. فقط در نمایش‌هایی که کاملا بازیگر محور است و کارگردان به کمک بازیگرانش می‌خواهد به کشف و شهود برسد، بداهه‌سازی نقش بسیار مهمی پیدا می‌کند. ولی وقتی کارگردان دقیقا خلاقیت خودش را می‌خواهد به روی صحنه بیاورد، بسیاری از بازیگران در خدمت خلاقیت کارگردان قرار می‌گیرند.

کارگردانی در نمایش خلاق به چه صورت است؟ و کارگردان این گونه نمایشی باید از چه توانایی‌هایی برخوردار باشد؟
در وهله اول کارگردانی که یک نمایشنامه نوشته شده یا چاپ شده را می‌خواهد به روی صحنه بیاورد و می‌خواهد یک اجرای خلاق از آن نمایش ارائه دهد، باید بتواند ورای متن حرکت کند. یعنی آنچه را که در متن به آن اشاره شده ولی محسوس و دیدنی نیست، آن‌ها را بتواند دیدنی و قابل رویت کند. این می‌شود کارگردانی خلاق.
برای اینکه توضیح بیشتری بدهم باید بگویم که مثلا شخصیت‌ها در نمایشنامه‌ها از طریق رفتار و حرف‌هایی که می‌زنند و حرف‌هایی که دیگران راجع به آن‌ها می‌زنند، شناخته می‌شوند. یک کارگردان خلاق می‌تواند در لحظاتی آنچه را که درون این آدم‌ها می‌گذرد و دیدنی هم نیست و طبیعتاً برای نویسنده نیز امکان تبدیل آن به کلام وجود ندارد را با شیوه‌های غیر رئالیستی قابل رویت کند.
در اینجا نقش کارگردان در نمایش خلاق خیلی مهم می‌شود. در واقع به تعبیر "گروتوفسکی" یک نمایش خلاق یا یک کارگردانی خلاق زمانی معنی واقعی خودش را پیدا می‌کند که آنچه را که دیدنی نیست، دیدنی کند. یعنی نادیدنی‌ها را در معرض دید تماشاگران بگذارد.
این زمانی است که نمایشنامه نوشته شده است؛ ولی در یک اثر اجرایی که با بداهه‌سازی شکل می‌گیرد، باز هم کارگردان نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. به این معنا که راهنمای بازیگرها می‌شود که آن‌ها در یک مسیر درست به سمت هدفی که در ذهن کارگردان است، حرکت کنند و خلاقیت خودش را با روش‌هایی که به خرج می‌دهد و تکنیک‌هایی که اجرا می‌کند نشان می‌دهد و موجب می‌شود بازیگرها در فضا احساس آزادی خلاقیت کنند.
خلاقیت اساسا با محدودیت و با تحمیل‌کردن سرکوب می‌شود. خلاقیت زمانی می‌تواند رشد کند که یک اتمسفر و یک فضای آزاد در اطراف آن باشد و کارگردان باید این توانمندی را داشته باشد که چنین فضایی را سر تمرین‌ها برای بازیگرها ایجاد کند که بازیگرها بتوانند بدون ترس و با جرات خلاقیت‌های خود را در تمرین‌ها نشان بدهند، اگرچه ممکن است بسیاری از ایده‌هایی که مطرح می‌شود یا خلاقیت‌هایی که به خرج می‌دهند در اجرا استفاده نشود، ولی حداقل این فضا ایجاد شده که آن‌ها بتوانند بدون ترس قدم در راه‌هایی بگذارند که می‌تواند آن‌ها را راحت‌تر به هدف برساند.

کارگردان چگونه می‌تواند آن فضای آزاد را ایجاد کند؟
کارگردان خودش باید فضای ذهنی آزادی داشته باشد تا بتواند ایده‌های خود را منتقل کند. در واقع می‌توان گفت از کوزه برون همان تراود که در اوست، یعنی اگر کارگردانی ذهن بسیار بسته‌ای داشته باشد و بخواهد مدام نظراتش را تحمیل کند، این کارگردان نمی‌تواند فضای خلاقی برای بازیگرانش ایجاد کند. پس کارگردان باید اعتقاد داشته باشد که خلاقیت فقط زمانی رشد می‌کند و به تعالی می‌رسد که یک فضای آرام، بدون تنش و سر شار از سکوت و در عین حال پر انرژی ایجاد شود. و این برمی‌گردد به اعتماد به نفس یک کارگردان، به اعتقاداتش و به کاری که می‌خواهد انجام دهد و همین‌طور برمی‌گردد به توانایی کارگردان در استفاده از شیوه‌هایی که بازیگرها بتوانند احساس اعتماد کنند به کارگردان و به کارشان. در واقع باید یک رابطه اعتمادآمیز بین کارگردان و بازیگران باشد تا این اتفاق بیفتد و اگر اعتماد نباشد خلاقیت مدام با مانع روبرو می‌شود.

تاکید نمایش خلاق بر ایجاد حرکت و پویایی در نهاد مخاطب و نیز عوامل اجراست. آیا این حرکت و پویایی می‌تواند در راستای توانمندسازی ذهن مخاطب باشد؟ و از این جهت عملکردش شبیه به تئاتر درمانی نیست؟
در واقع این دو موضوع است: موضوع اول آیا در نمایش خلاق، پویایی و فعالیت مخاطب در نظر گرفته می‌شود یا نه؟ بله مسلما، چرا که از اوایل قرن بیستم به خصوص در دهه‌ی سی و چهل که "آنتونن آرتو" در فرانسه و "برشت" در آلمان دیدند که کارهای رئالیستی و واقع‌گرایانه به سمتی می‌رود که تماشاگر کاملا منفعل می‌شود، بنابراین خلاقیتشان را به کار انداختند تا تماشاگر منفعل نباشد و به فکر وادار شود یا به لحاظ روحی تحت تاثیر قرار بگیرد. در نتییجه مساله نوع تاثیری که قرار است روی مخاطب گذاشته شود در تئاتر خلاق بسیار مهم است. اما تئاتر درمانی یک موضوع جداگانه است. تئاتر درمانی هم می‌تواند یک کار بسیار خلاق باشد و با موارد دیگر هیچ تناقضی ندارد. به هر حال تئاتر درمانی گونه‌ای از تئاتر است و خلاقیت در همه گونه‌های تئاتر می‌تواند وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد. نمی‌شود گفت که در چه تئاتری بیشتر وجود دارد. تئاتر درمانی هم یکی از انواع تئاتر است که می‌شود کارهای بسیار خلاقی در آن شکل بگیرد.

 منبع : islamicartz.com

امتیاز:
 
بازدید:
[ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ] [ ۰۹:۲۲:۱۷ ] [ admin ]
[ ]
.: Weblog Themes By nasrblog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعی ثبت نشده است
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب